بازگشتِ تو خوب است، امّا، دیگر اسمی از آن زن نیاور! هر زنی بود فرقی ندارد، بعد از این اسمی اصلاّ نیاور! گرچه خورشیدِ بیآسمانم، میتوانم درخشان بمانم هی نگو اسم معشوقهات را! ماه در روزِ روشن نیاور!, ...ادامه مطلب
و پرسشیست قدیمی که همچنان باقیستکه چند فاجعه تا مرگِ این جهان باقیست «نبودن» از همه جا مثل سنگ میباردبه بودنی که فقط تکّهای از آن باقیست چقدر عاشق و معشوق مردهاند، امّاهنوز هم که هنوز است, ...ادامه مطلب
در گفت و گو با ایبنا مطرح شد: بهترین شعرهایی که محمدعلی بهمنی در سال ۹۷ خوانده است. (تاریخ انتشار: جمعه ۲ فروردین ۱۳۹۸) محمدعلی بهمنی با بیان اینکه مهمترین ویژگی یک شاعر این است که نشان دهد در عمق , ...ادامه مطلب
منتشر شد: تو رها باش و دوست, داشته, باش ۵۵ غزل عاشقانه مریم جعفری آذرمانی پاییز ۱۳۹۷ انتشار,ات فصل پنجم تلفن: ۶۶۹۰۹۸۴۷ نشانی فروشگاه: روبروی دانشگاه تهران. پاساژ فروزنده. طبقه منفی یک پلاک ۲۱۲ کت, ...ادامه مطلب
منتشر شد: بایستههای پژوهش در شعر معاصر راهکارهایی برای شناخت سیر واقعی تحولات شعر فارسی در دهههای اخیر مریم جعفری آذرمانی ناشر: فصل پنجم فهرست مباحث کتاب: پیشگفتار شعر معاصر و سیرِ مکتوبِ آن غزل و تاریخ ادبیات معاصر شعر معاصر و مرزبندیهای حاشیهای شعر معاصر و ادّعاهای شاعران شعر معاصر و استعداد شاعران شعر معاصر و صاحبنظران شعر معاصر و مسألهی, ...ادامه مطلب
از کتاب "راویه": باز در کسوتِ آدمیزاد، دیو پشتِ تریبون نشسته نوچهها خانه را قبضه کردند، رستم از گود بیرون نشسته دیو با زور و بازوست، امّا، سطری از شاهنامه نخوانده پس محال است هرگز بفهمد: چشمِ تهمینه در خون نشسته من که تهمینه و رستمِ زال، بودهام توأمان این همه سال، گریه کردم به تشییعِ سهراب: «شعر» ـ این زار و وارون نشسته ـ میروم سنگ و دریا بیارم، تا بشویم الفبایتان را جهلِ دیوِ فضیلت ندیده، بر الف تا یِ و نون نشسته مریم جعفری آذرمانی , ...ادامه مطلب
از کتاب "دایره": گرچه بین شاعران، فصاحت و بلاغتم مسلّم است حرف عادّی بلد نبودهام، همین برای من غم است من که شاعرم همیشه کم میآورم، ولی شبانهروز جملههای تازهای برای چاپلوسها فراهم است پولدارها چه در مغازهها شمرده حرف میزنند! من، چه قدرتِ تکلّمم برای نان خریدنم کم است! پس بیا و بر خلاف دیگران مخاطبانه گوش کن طبقِ شعر حرف میزند زنی که بیمسیح، مریم است مریم جعفری آذرمانی , ...ادامه مطلب
از کتاب "قانون": یکی از خانه به دوشانِ فراوان هستم کیسه پر کرده و شبگردِ خیابان هستم گربهها چشم ندارند ببینند مرا شب به شب بزمِ زبالهست که مهمان هستم مردم از این طرف و آن طرفم میگذرند نکند فرض کنی من هم از آنان هستم نکند فکر کنی هیچ ندارم، من هم صاحب سفرهی خالی شده از نان هستم به شناساندن آیینگیام مشغولم گاه اگر دیوم و گاهی اگر انسان هستم چارهای نیست، مگر چشم بپوشند از من تا نبینند که در صورت امکان هستم مریم جعفری آذرمانی ۳ آذر ۱۳۸۸ , ...ادامه مطلب
از کتاب "۶۸ ثانیه به اجرای این اپرا مانده است": به هوش باش که آتش هوا عوض کردهست بگو به باد که ابلیس جا عوض کردهست چگونه گریه کند با دو چشمِ مصنوعی نقابِ دائمیاش چهره را عوض کردهست مدارِ معتبری نیست در مسیر زمین که نقطهایست که تنها فضا عوض کردهست به استفادهی بیگانه میرسد نفرت اگرچه حال, ...ادامه مطلب
از کتاب "68 ثانیه به اجرای این اُپرا مانده است": آغوش وا کرده بودی، با دستهایی مردّدجمعیّت و خنده: گاهی، تنهایی و گریه: ممتداز شاهراهت گذشتند، هرگز ولی برنگشتندتشویش و شرم و شکایت، بیوقفه در رفت و آمدچیزی نمیآید از خوب، خوب آرزویی محال استاز خود نپرسیده بودی جز بد چه میآید از بد؟با خندههایت , ...ادامه مطلب
«ذهن» و «زبان» در اشعار مریم جعفری آذرمانی(روزنامه ایران پنج شنبه 4 خرداد 96) کاظم هاشمیشاعر، منتقدمریم جعفری آذرمانی بیش از یک دهه است که در حوزه غزل فعالیت میکند و پرونده کاری حجیمی دارد و اخیراً هم مجموعه «راویه» را روانه بازار کرده است. اگر ویتگنشتانی بیندیشیم و محدوده زبان را محدوده جهان در , ...ادامه مطلب
تا نقشِ تو، بر اعتبارِ ماسکها افزودای آینه! حق با تظاهر بود و خواهد بودپس بیشرفها باز هم تشریف آوردندجز خون چه باید ریخت بر خاکِ غبارآلود؟وقتی «کراهت» برج میسازد، به جز در خاک ـدیگر کجا پنهان شود زیباییِ محدود؟تا تشنگی جریان گرفت از خشکسالیهااندیشهای جز سنگپنداری ندارد رودفرزند من! شاید بپ, ...ادامه مطلب
از کتاب "ضربان": کجای قصه رسیدی از این تبارشناسی؟که برخلاف طبیعت همیشه گرمِ قیاسیمن و جهان مجازیّ و جستجوی حقیقتچقدر شست بکوبم به صفحههای تماسی؟به هر طرف که زدم شِرّ و ور تمام نمیشدسر و تهی که ندارند حرفهای سیاسی!چقدر حسّ ششم پولدار کرده جهان ر, ...ادامه مطلب
از کتاب "صدای ارّه میآید": گل از گلها شکفت و رنگ جدولها بهاری شدبه دستِ کارگرها در حواشی سبزهکاری شدزمستان رفته و مثل ذغالش روسیاهم منبه ویرانی سفر کردم که سوغاتم «نداری» شد عمو نوروز من هستم که با پیراهن سرخمبه طبلم میزنم: «مردم! جهان از خون اناری شد،چه باغی میشکوفد از گلوگاهِ مسلسلها؟چه دریایی اگر سرچشمهها از زخم جاری شد؟»نمیدانم چرا مردم به هم تبریک میگویندبهاری را که با برف زمستان آبیاری شد مریم جعفری آذرمانی, ...ادامه مطلب
از کتاب "تریبون": با احتسابِ چند مژه در خطای دیداز دستخطّ دادستان شاکیام شدیددر گیر و دار توطئهی الکنِ سکوتدیدن شهادت است به چشمِ منِ شهیدآوار، کورمال خزید از شیار سقفدیوارِ وصله وصلهی این خانه را ندیداین انزوای تلخ که با چای میخورماز دوستانم است که الطافِشان مزیدآنقدر هم که حدس زدی افتضاح نیستگاهی کمی مبالغه هم میکنم «وحید»!مریم جعفری آذرمانی, ...ادامه مطلب