از کتاب "تریبون": اگر موافقِ حذفِ بشر خودم بودمولی از آن همگان یک نفر خودم بودمقسم به هر کس و ناکس که ننگخواهِ من استبه فکر هر کس و ناکس ـ مگر خودم ـ بودمصدای من همهجا را احاطه کرد، ولیچرا از آنهمه محرومتر خودم بودم؟من ادعای خدایی نکردهام هرگزاگرچه منشأِ خلقِ اثر، خودم بودمنه متنِ من، که منِ من کتاب شد، زیرا:نه ذوقِ شاعریِ من، هنر خودم بودم مریم جعفری آذرمانی ,اگر,موافقِ,حذفِ,بشر,خودم,بودم ...ادامه مطلب
از کتاب "راویه": ... و به شاعر اگرچه معمولاً خسته و ناامید می گویندشعر، جنگِ زبان و زندگی اَست؛ کُشته اش را شهید می گویندپدرم وزن شعر می دانست، و ـ خدا رحمتش کند ـ می گفتکه مخاطب اگر سواد نداشت، شاعران هم سپید می گوینداعتقادی به خود ندارند و... مثل دوزخ که شعله می شمُرَداز شب و حسرت و هزینه پُرند،, ...ادامه مطلب
از کتاب "ضربان": اگر زمان و مکان فکر جان من باشند،ستارهها همه در آسمان من باشند،سخنورانِ جهان پشت هر تریبونیبه غرب و شرق اگر همزبان من باشند،زمین و جمعیتِ آن چهار چشم شوندو روز و شب نگران جهان من باشند،جَهول و عاقل و دیوانه و روانکاوشهمیشه مستمع داستان من باشند،به احترام جنونی که در من است، اگرفقط مواظب روح و روان من باشند،علاج این همه تنهاییام نخواهد شداگر تمام زنان خواهران من باشند. مریم جعفری آذرمانی , ...ادامه مطلب
از کتاب "مذاکرات": قسم به عشق که دنیای من اگر دنیاستبیا برای تو باشد هر آنچه در فرداستکه عمر من صد و پنجاه سال اگر باشدتمام عمر، فقط فرصتم همین حالاستبه قدر لذّتِ یک لحظه چای نوشیدنبه برکتِ گل سرخی که نقش فنجانهاستچقدر قطرهی باران که زیر پا افتادولی طریقتِ دریا هنوز پا بر جاستچگونه میشود از پشت دود ماشینهابرای پنجره ثابت کنم جهان زیباستفقط خداست که هر جا و هر زمانی هستبگو که باهمهی شهرتش چرا تنهاستمریم جعفری آذرمانی,که عمر رویای من,نمیاد اونی که عمر منه,که عمر رویای من چاتار ...ادامه مطلب